آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

روزگار سپری شده آرتین

آرتین وجدال با ویروس

نانازم سلام : عصرچهارشنبه بعد از چند ماه راهی خونه بابا رضا شدیم ، وقتی رسیدیم کلی شیطنت و بازی کردی  و اما آخرشب تب کردی و تا صبح ناله و گریه کردی و از روی پاهای من تکون نخوردی   فردا صبح با بابایی رفتیم دکتر و معاینه شدی و آثاری از سرما خوردگی نبود فقط تب شدید داشتی که شربت استامینوفن تجویز  شد . دو روز کامل توی تب سوختی و لب به هیچ غذایی نزدی و فقط میگفتی : " مامانی بغل ، مامانی بغل ". روزها فقط بغل من و شبها هم فقط روی پای من  روز یکشنبه هم به دلیل سرفه زدن رفتیم دکتر و معاینه شدی و هیچ عفونتی مشاهده نشد . الان یه هفته از اون  روز میگذره و هنوز پس لرزه های این ویروس گریبانگیر ما دوتا هست. من ...
28 مرداد 1392

ماجراهای آرتین ما

دنیای من : اینقدر شیطون و شیرین زبون شدی که نمیدونم از کدومش برات بنویسم   به محض اینکه از خواب بیدار میشی با من صحبت میکنی تا وقتیکه بخابی   بعضی وقتها که صدام میزنی اگه بلافاصله جوابتو ندم خودت بلافاصله بعد از گفتن " مامانی " جواب میدی " جانم " از اونجایی که من تنها همبازی تو توی آب بازی هستم. چند روزی سرما خوردم و ناخوش بودم ، برات CD گذاشتم و خودم دراز کشیدم بعد از چند دقیقه اومدی کنارم و گفتی: " مامانی چی شده ؟ پاشو، بیشین ، تاتا "   روزی چند بار میای تو بغلم و منو میبوسی و میگی " مامانی دوست " و اونوقته که باید بهت بگم : " من آرتینو دوست دارم " وبعدشم از سر تا پا غرق بوسه میشی . ...
11 مرداد 1392
1